کسانی که اهل «وقت» هستند و از «زمان فانی» عبور کردهاند و به «زمان باقی» میاندیشند، به انقلاب اسلامی به عنوان مأمنی برای به حضوررفتن و به «وقت»رسیدن مینگرند و در همین راستا معتقدند بسط انقلاب منجر به حضور صاحبُالوقت و الزمان g خواهد شد. به همین دلیل عدهای نمیتوانند آن را تحمل کنند، زیرا عبور از «زمان فانی» به «زمان باقی» کار هرکس نیست، از این رو این افراد سعی میکنند حقیقت انقلاب را از جایگاه اصلیاش کاهش دهند و یا از آن فاصله میگیرند و در زمان فانی خود عمر خود را به انتها میرسانند.
انقلاب اسلامی؛ حماسهی عارفان شیدایی است که هنر نزدیکی به پیامبران و اولیاء الهی را یافتهاند و لذا وقتی نسیم فنای «فیالله» در غرّش گلولهی خمپارهها وزیدن میگیرد، بهجای آنکه به سنگر خانقاه پناه برند تا از هر گزندِ احتمالی مصون بمانند، پیراهن خود را در میآورند و با سینهی برهنه در میدان جنگ قهقههی مستانه میزنند.
کسانی که نمیتوانند انقلاب اسلامی را به غدیری که علیu را از آن حذف کردند و به خانهی فاطمهiای که آن خانه را آتش زدند و به کربلایی که بر جسدها اسب راندند، متصل گردانند، تا آخر آن را تحمل نخواهند کرد و آن را یک نوع ماجراجویی میدانند که قواعد بازی جهان مدرن را بههم زده است و بالاخره بهزعم آنها باید با آمدن دولتی مصلحتگرا در جایی توقف کند، اینها بیش از یک روی سکه را ندیدهاند و خرابی جهان مدرن را با آبادانی خانهی انسانیت همراه نمیبینند.